معنی نمایش نامه یوهان لودویگ تیک
حل جدول
گربه چکمه پوش
نمایش نامه لودویگ هولبرگ
بانوان ماسک دار
نمایش نامه یوهان شیللر
دون کارلوس
نمایش نامه یوهان گوته
اِگمونت
نمایش نامه یوهان استریندبرگ
در ساحل دریاى پهناور
نمایش نامه
پیس
نمایش نامه ولتر
زادیگ
فرهنگ عمید
نوشتهای که در آن داستانی برای بازی کردن در تئاتر تنظیم شده باشد و هنرپیشگان از روی آن نوشته حرف بزنند و نقش خود را بازی کنند، پیِس،
فرهنگ فارسی هوشیار
نوشته ای که در آن داستانی برای بازی کردن در تئاتر تنظیم شده باشد
لغت نامه دهخدا
تیک تیک. (اِ صوت مرکب) آواز جنبش عقربک ساعت. حکایت صوت عقربه های ساعت. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). آواز حرکت یکنواخت رقاصک یا پاندول ساعت و جز آن. تک تک.
تیک
تیک. [ت َ] (ع مص) احمق شدن. (منتهی الارب). گول و احمق گردیدن. (ناظم الاطباء).
تیک. [ک َ] (ع اِ) اسم اشاره، مانند: تلک مؤنث ذلک، یعنی این زن. (ناظم الاطباء).
تیک. (اِخ) داستان نویس و هنرشناس آلمانی که در برلن متولد شد. وی رمانتیزم آلمان را تا سرحد خیال پردازی و فانتزی رهبری کرد (1773-1853 م.). (از لاروس). رجوع به دایره المعارف فارسی و قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تیق شود.
واژه پیشنهادی
اوراق نمایشی
فارسی به عربی
لحظه
معادل ابجد
1075